در مذمت سطحی نویسی

به گزارش یادداشت سریع، محسن یاوری - کرمانشاه- خبرنگار: خانواده پدری سید جعفر عزیزی از ایل کلهر هستند و زادگاهشان ماهیدشت کرمانشاه است، اما خودش به خاطر شرایط شغلی پدر متولد سرپل ذهاب است و بعد از دیپلم به کرمانشاه آمده است.

در مذمت سطحی نویسی

وی دوره لیسانس و ارشد و دکتری ادبیات را در دانشگاه رازی کرمانشاه گذرانده است و در حال حاضر چند سالی می گردد که ساکن تهران و مشغول تدریس در دبیرستان هایپایتخت است. سید جعفر عزیزی 4 کتاب شعر دارد. چشمان تو شناسنامه من است 1380، پشت این غزل مردی است از همواره عاشق تر 1388، بیا به پنجره ای رو به ماه فکر کنیم 1391 و فیل غمگینی که بی هندوستان افتاده است 1397 از وی منتشر شده است. در ادامه گفت وگوی خبرنگاران را با این شاعر بخوانید.

  • شاعر پرکاری هستید. کتاب دیگری هم در دست چاپ دارید؟

بله؛ در کنار 5 کتاب کم حجم که به آنالیز و تحلیل 10 شعر از 5 شاعر معاصر پرداخته است 3 مجموعه شعر دیگر هم برای چاپ آماده دارم و امیدوارم مجالی برای چانه زدن با ناشران پیدا کنم. علاوه بر اینها در زمینه کتاب های یاری آموزشی هم برای دوره دوم دبیرستان 6 کتاب گام به گام تدریس ادبیات و تست های جامع کنکوری چاپ نموده ام.

  • به عنوان یک شاعر صندلی شعر کرمانشاه را در کشور، از گذشته تاکنون چطور ارزیابی می کنید؟

به نسل جدید شعر کرمانشاه، یعنی شاعرانی که تازه دست به قلم شده اند، چندان امیدوار نیستم. پیگیر شعر کرمانشاه هستم، اما استعدادی ندیده ام که بتواند کار قابل عرضه ای داشته باشد. این نتیجه را در مقایسه آنها با شاعران هم نسل خودم گرفته ام که از همان آغاز حرف هایی برای گفتن داشتند. ضمن این که خیلی از شاعران خوب آن دیار الان دیگر ساکن کرمانشاه نیستند و به همین خاطر نگران ضعیف بار آمدن شاعران جوان هستم.

  • شما در کنار غزل، ترانه هم کار می کنید. مسائل امروز ترانه را چطور ارزیابی می کنید؟

ترانه از دید من شعری است به زبان محاوره. باب دیلن خواننده است و ترانه می نویسد و برنده جایزه نوبل ادبی می گردد؛ این موضوع چه پیامی برای ترانه سرایان دارد؟ یکی از نمادین ترین آثار معاصر پریای احمد شاملو است که ترانه محسوب می گردد. یا در شهر خودمان ترانه هایی را که پیشکسوتان ما به فارسی کرمانشاهی نوشته اند مقایسه کنید با ترانه های ضعیف امروزی. سلیقه امری ساختنی است.

آثار فاخر همواره جای خود را باز نموده اند. محسن چاووشی و سیامک عباسی مگر ترانه نمی خوانند یا حتی خواجه امیری و... پس این حرف خوانندگان بی سواد را قبول ندارم که ترانه برای پیروزیت باید سطحی باشد. پیروزیت کنسرت های سطحی را به حساب کار هنری پیروز نگذارید. مخاطب فقط برای وقت گذرانی دنبال کار سطحی می رود و اصلا برایشان مهم نیست از دهان خواننده چه ترانه ای خارج می گردد.

  • امروزه خیلی از کسانی که می خواهند شعر بگویند با شعر آزاد آغاز می نمایند. به نظرتان چرا گرایش به شعر کلاسیک نسبت به آزاد کمتر است؟

کم سوادی و گاهی تنبلی عامل اصلی آن است. به شدت اعتقاد دارم شاعر آزادنویس باید اصول شعر کلاسیک را بلد باشد، اما بگوید من قالب سپید را انتخاب نموده ام. تاسف انگیز است اگر شاعری روخوانی شعر کلاسیک را بلد نباشد و با متن هایی با غلط املایی و دستوری مدعی سپیدسرایی باشد. به شعر سپید به شدت اعتقاد دارم. آخرین مجموعه شعر کلاسیکی را که خوانده ام به یاد ندارم، اما همواره روی میزم پر است از شعر شاعرانی که سپید و آزاد می نویسند. استعدادهای عجیبی هم در همین استان خودمان می شناسم که یا ساکن کرمانشاه هستند یا دور شده اند. با این حرف موافق نیستم که گرایش به شعر آزاد کمتر است.

  • نظرتان راجع به مزیت ها و معایب ورود شبکه های اجتماعی به زندگی شاعران و همین طور مخاطبان چیست؟

مثل همه مظاهر تمدن شبکه های اجتماعی هم معایب و مزایایی دارند و نباید فریب موج ها را بخوریم. لایک و دنبال نماینده ملاک نیستند. سطحی نویسانی را می شناسم که صدها برابر از شاعرانی که مورد تایید جامعه ادبی و دانشگاهی هستند، دنبال نماینده دارند. زمان منتقد بی رحمی است. قرار نیست اینها ماندگار بمانند.

  • با توجه به این مسائل نقش مطالعه را در زندگی یک شاعر چگونه می بینید؟

روزگاری می گفتند شاعر باید صد هزار بیت شعر را از حفظ باشد و خیلی ها این حرف را مسخره می کردند، اما واقعیت همین است. دستمایه شاعر واژه است وقتی گنجینه ذهنی فرد پر باشد در محور همنشینی و جانشنی به ویژه در شعر آزاد دست او باز است. امروزه ثابت شده است ذهن هم به ورزش احتیاج دارد. ورزش ذهن خواندن و مطالعه است. خلاقیت فقط با عرق ریزی روحی به دست می آید. یک فعل، یک جابه جایی واژه می تواند یک نوشته معمولی را به اثری هنری تبدیل کند.

بزرگان ما شب و روزشان را با کتاب گذارنده اند. شاملو جایی می گوید پزشکم از من می خواهد به خاطر بیماری ام 10 دقیقه از میز مطالعه ام جدا شوم. مگر شاملو شدن و نیما شدن الکی است؟ شعر گفتن که کاری ندارد. آنچه شعر را متفاوت می نماید وسعت دنیا بینی است و وسعت دنیا بینی در گرو مطالعه است.

  • برای کسانی که تازه آغاز نموده اند و علاقه مندند وارد عرصه شعر شوند چه پیشنهادی دارید؟

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی. به شدت توصیه می کنم از پایه ادبیات را یاد بگیرند. مهم نیست چه قالبی برای نوشتن انتخاب می کنی ولی حتما باید ادبیات کلاسیک را مطالعه کنی. کاش فرصت بود و ثابت می کردم که وقتی نثر سعدی و بیهقی را بخوانی یا اشعار خاقانی و بیدل را ملکه ذهنت کنی چقدر راحت تر می توانی خودت را به ادبیات مدرن گره بزنی. وقتی عروض را بلد باشی چقدر راحت می توانی از موسیقی واژه ها برای خلق اثری آوانگارد استفاده کنی...

  • کلام آخر؟

حرف آخر این که ادبیات قرار است از من آدم بهتری بسازد و روحم را از آلودگی جدا کند. قرار است باعث گردد شرافت داشته باشم و تن به خواری ندهم. از خدا می خواهم این اکسیر را از من دریغ نکند. خنده دار است شاعری و کینه، شاعری و ظلم در حق انسان ها و منم منم کردن.

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 13 مرداد 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: fastnote.ir شناسه مطلب: 229

به "در مذمت سطحی نویسی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "در مذمت سطحی نویسی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید