تعلیم و تربیت، همچون عشق، سهل و ممتنع است
به گزارش یادداشت سریع، به گزارش خبرنگاران، خسرو باقری استاد تمام فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید پیامی صادر نموده که در ادامه از نظر شما می گذرد:

به نام خدا
به مهر وفا کنیم!
از آنجا که مهر شروع سال تحصیلی است، شور و احساسی در آن سر به طغیان می گذارد و انتظارها از پس هم سر برمی آورند: انتظار والدین از فرزندان برای موفقیت؛ انتظار دانش آموزان و دانشجویان از معلمان و استادان برای دست یافتن به مدارج یا افق های تازۀ علم و اندیشه؛ انتظار معلمان و استادان از دانش آموزان و دانشجویان برای کوشش و آموختن؛ انتظار حاکمان از آموزش و پرورش یا دانشگاه برای تحول جامعه و انتظارهای دیگر و دیگر. این شور شروعین، مبارک است، اما اگر تنها در شروع بماند، از برآوردن انتظارها درمی ماند. درس بلافصل مهر، وفاست و می سزد که به مهر وفا کنیم و انتظارها را در شروع آن رها نسازیم. اما چگونه می توان چنین کرد. بدفهمی هایی در باب تعلیم و تربیت وجود دارند که انتظارهای معقول از آن را ناکام می گذارند. بگذارید به شماری از این بدفهمی ها اشاره کنیم تا بپاییم که در دام آنها پای ننهیم.
نخستین بدفهمی در باب حافظه است. برخی از معلمان و حتی استادان، آموختن را با حفظ کردن یکی می دانند. بی تردید، آموختن بدون حافظه ممکن نیست اما همۀ ابعاد آموختن در حافظه نمی-گنجد. حافظه انباره ای است که در صورت احتیاج به آن مراجعه می کنیم؛ کسی که می کوشد همۀ ابعاد آموختن را در حافظه بگنجاند، همچون کسی است که می خواهد همۀ اسباب و اثاثیۀ خانه را در انبار قرار دهد. به علاوه، آن میزان از آموختن که به حافظه وابسته است با حفظ شدن حاصل می گردد نه با حفظ کردن. حفظ شدن در فرایند طبیعیِ خواندن، بحث و مصاحبه و پژوهش، خود، حاصل می گردد، اما حفظ کردن، به اندازۀ هر فعالیت تصنعی دیگری، توان فرسا، زجرآور و کم حاصل است. و چه بسیارند دانش آموزان و دانشجویانی که چنین زجری بر آنان روا داشته می گردد.
بدفهمی دیگر، گسستن تعلیم از تربیت است. برخی به بهای تأکید بر تربیت، اخلاق و ارزش، دانش را بی بها می نمایند و برخی دیگر، وظیفۀ خود را در تعلیم یک دانش (مانند ریاضی) حصاربندی می نمایند و آن را فارغ از ارزش و اخلاق می نگرند. اما تعلیم و تربیت، در دو سر یک طیف چنان قرار گرفته اند که هیچ تربیت و اخلاقی، بی بهره از دانش ورزی نخواهد بود و هیچ تعلیم معلمی، فارغ از ارزش نتواند بود. هر معلمی به محض رویارو شدن با انسان دیگری به نام شاگرد، در کمند مواجهه ای اخلاقی درافتاده است.
بدفهمی دیگر، تعلیم و تربیت را نوعی دستکاری دانستن است. دستکاری تنها با اشیا ممکن است، اما آدمیزاده، عاملی است که سرنوشت خود را خود، هر چند در ارتباط با دیگران، رقم می زند. عامل نگریستن شاگرد، تنها راهی را که پیش پای معلم می گذارد، تعامل است، هرچند تعاملی ناهمتراز. دشواری تعلیم و تربیت در این است که، از سویی، به بهای ناهمترازی معلم و شاگرد، عاملیت شاگرد قربانی نگردد و، از سوی دیگر، به بهای عاملیت شاگرد، ناهمترازی انکار نگردد.
و بدفهمی دیگر و بدفهمی دیگر ...
این تعلیم و تربیت است با پیچیدگی های فراوانی که در دل دارد و سادگی فریبنده ای که در رخسارش نقش بسته است. تعلیم و تربیت، همچون عشق، سهل و ممتنع است که نخست آسان می کند، اما سخت آبستن است و آبستن سختی هاست. اما اگر به مهر وفا کنیم، هیچ سختی نیست که آسان نگردد.
منبع: خبرگزاری مهر